اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. اللهم اخرجنی من ظلمات الوهم واکرمنی بنور الفهم. اللهم وافتح علینا ابواب رحمتک.
«المختصر فی الفقه» عنوان بحثی است که -انشاءالله- در خدمتتان هستیم. قبل از اینکه وارد توضیحات این کتاب شوم و در مورد فقه توضیحاتی بدهم و مسائل مربوط به موضوع علم فقه را مطرح کنم، روایتی از باب اهمیت کسب این علم عرض میکنم خدمت بزرگواران.
روایت از امیرالمؤمنین، علیه الصلاة و السلام، است. دقت بکنید: «عن علی بن ابیطالب (علیه الصلاة و السلام) قال: بینما أنا جالس فی مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) اذ دخل ابوذر فقال یا رسول الله...» خیلی دقت بکنید این روایت را. اباذر از پیامبر سوال میکنه: «یا رسول الله، جنازة العابد احب الیک ام مجلس العالم؟» آیا جنازه عابد نزد تو محبوبتر است یا مجلس عالِم؟
رسول الله، صلی الله علیه و آله و سلم، پاسخ میدهد: «یا اباذر، الجلوس ساعة عند مذاکرة العالم احب الی الله من الف جنازة من جنازة الشهداء.» اباذر سوال میکند از پیامبر اسلام که مجلس عالِم نزد تو محبوبتر است یا جنازه یک عابد؟ و پیامبر جواب میدهد: اولاً عابد [با] شهدا [مقایسه میشود]، ثانیاً یک [عابد] با هزار [شهید]. «الجلوس ساعة عند مذاکرة العالم احب الی الله...» [اباذر] از خود پیامبر میپرسد که «نزد تو چطور است؟» اما پیامبر جواب میدهد، میگوید: «نزد خدا»؛ «احب الی الله من الف جنازة من جنازة الشهداء.»
چقدر ما روایت داریم در مورد اینکه آقا، برید تشییع جنازه عالِم، برید تشییع جنازه عابد، شهدا. روایتهایی که جایگاه بزرگی [به این امر میدهند]. «ساعة» به معنای یک ساعت نیست، لحظه؛ چون «ساعة» در لسان روایات، در ادبیات روایات، بار معنایی لحظه را هم دارد. «الجلوس ساعة عند مذاکرة العالم احب الی الله من الف جنازة من جنازة الشهداء.»
بعد حضرت ادامه میدهد: «والجلوس ساعة عند مذاکرة العلم»؛ نشستن در مجلس علم «ساعة» –حالا فرض بگیریم یک ساعت، حالا مراد از «ساعة» یک ساعت باشد، نه لحظه– «احب الی الله من قیام الف لیلة یصلی فی کل لیلة الف ركعة.» نشستن یک ساعت در مجلس علم نزد خداوند متعال بهتر است از قیام هزار شبی که در هر شب هزار رکعت نماز خوانده شود.
ما فکر میکنیم مثلاً اگر بخواهیم حالا در عالم دنیا به مراتب عالیه برسیم یا در عالم آخرت جزء مقربین درگاه الهی باشیم، تصورمان این است که فقط و فقط باید اهل عبادت باشیم. عبادت سر جایش [مقبول است و] نفی نمیکنیم؛ اما در مقام مقایسه، کدام یک نزد خداوند متعال جایگاه بیشتری دارد؟ «احب الی الله من قیام الف لیلة یصلی فی کل لیلة الف ركعة.» هزار رکعت در هر شب، هزار تا نماز، [و یا] رکعت نماز بخونید. هزار شب، هزار رکعت نماز بخونید. یک ساعت نشستن در مجلس علم نزد خداوند متعال محبوبتر است.
«والجلوس ساعة عند مذاکرة العلم احب الی الله من الف غزوة.» ما یک «غزوه» داریم، یک «سریه» داریم. غزوه و سریه فرقش چیست؟ غزوه به آن دسته از جنگهایی گفته میشود که خود پیامبر اکرم در آن بوده؛ سریه [جنگی است که پیامبر] نبوده. حالا میفرماید که پیامبر اسلام: «الجلوس ساعة عند مذاکرة العلم احب الی الله من الف غزوة.» نشستن در مجلس علم محبوبتر است برای خدا از هزار جنگی که حتی رسول الله در آن جنگ بوده.
قرآن کله: نشستن یک ساعت در مجلس علم محبوبتر است برای خدا از قرائت کردن کل قرآن. «قال یا رسول الله، مذاکرة العلم خیر من قرائة القرآن کله.» بحث علمی که انسان میکند، مجلس علم بهتر از قرائت کل قرآن است؟! پیامبر جواب میدهد: «فقال رسول الله (صلی الله علیه و سلم) یا اباذر، الجلوس ساعة عند مذاکرة العلم احب الی الله من قرائة القرآن کله اثنا عشر الف مرة.» میگوید: نشستن در مجلس علم نزد خداوند متعال بالاتر از ختم دوازدههزار بار قرآن است. «اثنا عشر الف مرة.» اغراق نیستا، من قبلاً گفتم کلمات معصومین –چه قرآن کریم، چه کلمات [معصومین]– در مقام اغراق نیست؛ اینها اخبار از پشت پرده است.
ما در عرف خودمان فکر میکنیم مثلاً آن کسی که الان زجه میزند شبها، در حالی که هیچ انتفاعی از علم نبرده، درجهاش بالاتر است از آن شخصی که دارد تلاش علمی میکند در راستای علم دین. «علیکم بمذاکرة العلم.» «علیکم» اسم فعل امر است. ملازم باشید به مذاکره علم، به حضور در مجلس علم. چرا؟! اینجا را دقت بکنید: «فان بالعلم تعرفون الحلال من الحرام.» این فقره از روایت پیامبر اسلام نوع علم را مشخص میکند. [مجلس] مجلس اینهمه الان دایره علوم گسترده شده [است]. چه علمی؟ اینجا دیگر قرینه میشود برای اینکه مراد پیامبر از علم چیست؛ علم دین است. چرا؟ «علیکم بمذاکرة العلم.» ملازم باشید. «علیکم بقرائة القرآن.» یعنی چه؟ یعنی با قرائت قرآن ملازم باشید، ملازم باشید با حضور در مجلس علم. چرا؟ «فان بالعلم تعرفون الحلال من الحرام.» بهخاطر اینکه بهواسطه علم شما حلال را از حرام میتوانید تشخیص بدهید.
این را میدانید: اهمیت علم فقه را عرض بکنم؛ چون علم فقه، علم حلال و حرام است. [اگر] طرف بازاری احکام تجارت را نمیداند، میافتد در معاملات حرام، میافتد در حرام. نداند، شاید اثر وضعیاش را میگذارد. اثر وضعی در عالم دنیا [هم دارد]. مال حرام، «انّ مال الحرام ذُرِّیَةٌ»، مال حرام در نسل انسان تأثیر دارد.
اینجا دیگر باز برای شماها که حضوری تشریف بیاورید –حالا مجازی هم که [هست]– «و من خرج من بیته لیتمس باباً من العلم...» بعضی از دوستان هستند –حالا در مجموعه اهل تهرانم [که] اصلاً اصرار میکنند آقا ما مجازی، ما مجازی...– پیامبر اسلام چه جایگاهی برای کسی که زحمت دارد میکشد و قدم میگذارد در راه کسب علم بیان میکند؟ کسی که از خانهاش خارج شود برای اینکه طلبی بکند، بابی از علم را، «کتب الله عزوجل له بکل قدم ثواب نبی من الانبیاء و اعطاه الله بکل حرف یستمع أو یکتب مدینة فی الجنّة.»، هر حرفی که میشنود و هر چیزی که مینویسد، میگوید به خاطر هر حرفی که میشنود و مینویسد در عالم آخرت یک شهری از بهشت به او عطا میکنند. یک شهری از بهشت!
بله، برای من و شما الان [این] یک چیز عجیب و غریبی است؛ اما نگاه درست به عالم آخرت داشته باشیم. تصور بهشت را دنیایی برای خودمان ترسیم نکنیم و تجّسم نکنیم. بهشت را دنیایی تجّسم کنیم [که] دیگر [مثل دنیا نیست]. درسته به شما بگویند آقا صد تا... این حالتی است که وقتی بهشت را درست فهمیدیم، وقتی فهمیدیم آنجا دیگر عالم، عالم ماده نیست که زمان داشته باشد و مکان داشته باشد و ابعاد ثلاثه داشته باشد و الی آخر، برای ما دیگر این روایت پذیرشش سخت نخواهد بود.
«طالب العلم أحبه الله و أحبه الملائکة و أحبه النبیون.» طالب علم را هم خداوند متعال دوستش دارد، هم ملائکةالله دوستش دارند، هم انبیای عظام دوستش دارند. «ولا یحب العلم الا سعید.» کسی دوستدار علم نیست، این علم دیگر [که] معنا شد، [جز] آن فقرهی [قبلی]. کسی سعادتمند نیست مگر انسان نیکبخت و خوشبخت. «طالب العلم یوم القیامة...» خوشا به حال طالب علم در روز قیامت. روز قیامت مشخص میشود آن کسی که جهاد علمی داشته در راه علم دین چه جایگاه بلندی دارد.
حالا الان من هرچه روایت بگویم، شما فقط در حد شنیدن است. یعنی برای من و شما باید پرده کنار برود تا آن مسئله کامل درک و فهم شود. «عبادة سبعین عاماً صیام نهارها و قیام لیلها.» ترجمه نمیکنم. «والنظر الی وجه العالم خیر لک من عتق الف رقبة.» نظر کردن بر روی عالِم بهتر است از آزاد کردن هزار بنده.
«و من خرج من بیته»؛ کسی که از خانهاش بیاید بیرون با هدف کسب علم، «کتب الله له بکل قدم ثواب الف شهید من شهداء بدر.» اولین جنگ بین پیامبر اسلام با مشرکین که تازه اسلام داشت قوت میگرفت که یکدفعه حدود سه برابر، ۳۱۳ نفر در سپاه پیامبر اسلام بودند. سه برابر این جمعیت در سپاه مشرکین و ابوسفیان و قریش بوده. در این در واقع فاصله ۳۱۳ نفر پیروز میشوند. حالا چه جایگاهی دارند آنها که در بدو دعوت اسلام پشت حضرت ایستادند برای بالا بردن پرچم اسلام. جان خودش [را فدا کردهاند]. همان اوایل بعثت پیامبر اسلام بوده دیگر؛ بعد از هجرتشان از مکه به مدینه. «بکل قدم ثواب الف شهید من شهداء بدر.»
«طالب العلم حبیب الله.» آقا، طالب علم حبیب و دوست خداست. «و من أحب العلم وجب له الجنة.» اگر کسی طالب علم باشد، بهشت برایش واجب میشود. «و یصبح و یمسی فی رضا الله.» صبح و شام چه [میشود]؟ در رضایت پروردگار، مشمول رضایت پروردگار [میشود]. «و کوثر من هذه الدنیا...» از این دنیا هم رخت نمیبندد مگر اینکه از آب کوثر مینوشد. «و يأکل من ثمرة الجنة.» از میوههای بهشت مینوشد. «و لا یأکل دود جسده.» خیلی از شما دیگر شاید شنیدهاید: در تاریخ بعضی از بزرگان بودند با اینکه دهها سال دفن [بودند]، آمدند نبش قبر کردند، جنازه سالم [بود]. همین در قم، قبرستان شیخان. خوب یک قبرستان بزرگی بوده دوران حکومت طاغوت. آنجا، در همان به قول معروف، نزدیک حرم، آمدند یک بخشی را گودبرداری کردند. یک دفعه خوردند به یک جنازه سالم. قدیما، بزرگان، علمایی که بودند، انگشتر داشتند. این انگشترشان مُهرشان بود که وقتی فتوا میدادند مورد استناد باشد. از انگشترش فهمیدند این شخص کیست. علی بن ابراهیم قمی، صاحب تفسیر المُفسّرین. پاساژ الغدیر، زیرزمین که بروید، یک مقبره هم برایش زدهاند. دوران [بعد از] غیبت کبرا، جنازه سالم سالم. یا در همین شهر ری و بسیاری از بزرگانی که... ولی میفرماید که جسد او...، «کرم جسده.» [یعنی] جسدش [نمیپوسد].
ادامه دارد این روایت. اینها همه جایگاه علم فقه را میرساند؛ علم دین را میرساند. چون در روایت وسطش گفت چی؟ «...الحلال من الحرام.» منظور حضرت هر علمی نیست. علم دنیایی مثلاً، علم دنیایی که منحصر در دنیاست. فقط و فقط آثارش منحصر در دنیاست. نور آن علم فراتر از عالم دنیا نمیرود. در هر صورت این در واقع اهمیت کسب علم فقه را میرساند. چون اساساً –حالا عرض میکنیم– علم فقه علمی است که متکفل بیان حکم الله است، بیان حلال و حرام است. حلال و حرام را انسان با این علم...
اولاً عرض بکنم که کتب فقهی سه دستهاند. نکته اول، مطلب اول: کتب فقهی سه دسته [است]. کتب فقهی غیر استدلالی، کتب فقهی نیمه استدلالی و سه، کتب فقهی تمام استدلالی. کتب فقهی غیر استدلالی، نیمه استدلالی و تمام استدلالی. خوب، یعنی چی؟
آقا، ما گفتیم علم فقه، حالا من مفصل عرض میکنم، علم فقه علمی است که متکفل بیان حکم الله است. خوب، من و شما به عنوان انسان که خداوند متعال ما را خلق کرد، همینجوری رها نکرد. احکامی را وضع کرد، قوانینی را وضع کرد خداوند متعال که در چارچوب آن قوانین زندگیمان را بگذرانیم. چرا؟ اگر در چارچوب آن قوانین نباشیم، زندگی ما دیگر جهت نخواهد داشت. چه بسا برویم به سمتهایی [که] کشورهای غربی کارهایی را انجام میدهند که حتی حیوانات هم انجام نمیدهند. بحث مقاربت حیوانات، حتی بحث همجنسگرایی. مسئله چی شده که به اینجا کشیده شدهاند که حتی حیوانات هم به این سمت نمیروند؟ چی شده؟ چون زندگیشان جهت ندارد.
چه زمانی زندگی جهت پیدا میکند؟ زمانی که حکم الله، یعنی آن دستورات و قوانینی که خداوند متعال برای سعادت دنیوی و سیادت اخروی قرار داده، انسان تبعیت میکند. اگر در این چارچوبی که خداوند متعال تعیین کرده – دین؛ دین یعنی برنامه، برنامهای که خداوند متعال در اختیار انسان قرار داده– اگر انسان در این راستا حرکت بکند، زندگیاش جهت دارد و این انسان، نه انسان است، بلکه مَلَک است و بلکه بالاتر از ملائکه است. [در غیر این صورت،] هیچ [چیزی در] زندگی جهت ندارد. همه کار امکان دارد از آن سر بزند، ولی آن کارهایی که از حیوان هم صادر نمیشود، حیوان است؛ الان «المیتُ الاحیاء» به تعبیر امیرالمؤمنین، علیه الصلاة و السلام.
علم فقه، علم فقه علمی است که متکفل بیان احکام الله؛ علمی که بیان حکم الله میکند. حالا سوال: آقا، حکم الله چیست؟ یا به تعبیر [دیگر] حکم... علمی که بیانگر احکام شرعی است، بیانگر حکم الله است، به آن گفته میشود علم فقه. «کل امر ذی بال لم یبدأ ببسم الله و هو ابتر.»
حالا با این روایتی که خواندم، بحث تعلم علم فقه زیبا و دارای اهمیت است یا نه؟ روایت پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] طولانی که خواندم... بسم الله. ابتر. امر مهمی که با بسم الله الرحمن الرحیم شروع نشود [ناقص است]. باید از دل، با تمام وجود بسم الله گفت که ناقص نماند. خیلی از انسانها هستند در سرتاسر عالم دنبال خلاصه به قول معروف کارهای دیگری هستند. حالا این توفیق ایجاد شده که ما در محضر علم فقه باشیم در آن روایتی که پیامبر اسلام اهمیتش را بیان کرد.
علم فقه علمی است که متکفل بیان احکام الله، حکم شرعی. سوال: حکم شرعی چیست که این علم فقه در مقام بیان آن احکام است؟ تعریف میکنم، تعریف شهید صدر را خدمت شما عرض میکنم: «حکم شرعی هو التشیع السادر من الله تعالی لتنظیم حیاة الانسان و توجیهه.» [اینجا] سرعت نوشتنتان را باید بالا ببرید دیگر. حکم شرعی «هو التشیع السادر من الله تعالی لتنظیم...» «تشریع السادر من الله تعالی لتنظیم حیاة الانسان و توجیهه.»
حکم شرعی قانونی است که صادر شده از ناحیه خداوند سبحان. چرا؟ «تنظیم حیاة الانسان و توجیهه.» تا این قانون زندگی انسان را نظم بدهد و به زندگی انسان جهت بدهد. چیزی که ما الان داریم در غرب میبینیم، در جای جای عالم داریم متاسفانه مشاهده میکنیم. قانونی که از ناحیه خداوند متعال صادر شده تا زندگی ما نظم داشته باشد، [جهت] داشته باشد، به هر سمت و سویی نرود: حکم شرعی. حالا این علم در مقام بیان آن قوانین خداوند متعال [است که] صادر شده که حالا توی توضیحات آقای رحمانینژاد یکی از بحثهایی که مطرح بود، تقسیم حکم تکلیفی و وضعی بود.
تعریف حکم شرعی را وقتی ما خدمت شما گفتیم، یکی از تقسیمبندیهایش تقسیم حکم شرعی به حکم تکلیفی و حکم وضعی [است]. علم فقه ما با کدام بیشتر سروکار داریم؟ حکم تکلیفی، حکم وضعی. حکم تکلیفی چیست؟ حکم تکلیفی به آن دسته از حکم شرعیها یا آن دسته از قوانین خداوند متعال گفته میشود که به افعال من و شما تعلق میگیرد. روزانه از صبح که بلند میشویم تا شب افعال گوناگونی از من و شما صادر میشود. همین که اینجا نشستهاید، همین که غذا میخورید، همین که نماز میخوانید، همین که قدم برمیدارید، برمیگردید منزلتان. افعالی است که به آن دسته از احکام شرعی که تعلق میگیرد به فعل من و شما، هزاران فعلی که انجام میدهیم، اصطلاحاً به آن گفته میشود حکم شرعی تکلیفی.
احکام تکلیفیهی خمسه ما داریم: یک، وجوب؛ دو، استحباب؛ سه، کراهت؛ چهار، حرمت و پنج، اباحه. وجوه [و] حرمت [و] استحباب [و] کراهت و اباحه. این اقسام پنجگانهی حکم تکلیفی است. علم فقه را میخواهد تعلیم ببیند، مستحب است. تعلیم علم فقه مستحب است. شما اگر بنده اگر دین، اصل وجود خدا را پذیرفتم و مؤمن و معتقد به اسلام شدم، واجب است بروم کسب احکام شرعی. [باید] وظیفه خودم [را] ببینم [که] چیست، چکار باید بکنم. و اگر نروم سراغ احکام شرعی و بد بیفتم توی مخمصه: آقا، من بازاری مثلاً، حالا هر کسی توی هر صنفی هست. من بازاری احکام تجارت را نمیدانم، نرفتم دنبال [یادگیری]. واجب است بر من. نرفتم دنبالش، معاملهای انجام میدهم، معامله معامله ربوی [است]. این طور نیست که آن دنیا بگویند آقا تو نمیدانستی، اشکال ندارد. نه؛ تعلم نکردی چرا رفتی دنبالش. [نگویند:] بیا، من نمیدانستم. شرمنده. بهشت [به تو نمیرسد]. دنبال تعلیم علم فقه [باش]. از جمله علومی که تعلیمش واجب است، علم فقه. چرا؟ چون علم فقه [است] که «تعرفون الحلال من الحرام.» واجبات.
حالا آنهایی که میدانستند، عمل نکردند، پیچیده میشود. حالا که تو میدانستی چرا عمل نکردی؟! همان کسی که نرفته دنبال کسب علم فقه مورد عقاب قرار میگیرد، همان کسی که رفته و عمل نکرده دنبال [کارش رفته و] مورد عقاب قرار [گرفته]. حداقلش این است که احکام مبتلا به واجب است. تمام احکام شرعی به آن جزئیاتش، حداقلش احکام مبتلا به را من و شما باید بدانیم. واجب هستش. استحباب، کراهت و همه افعالی که من و شما انجام میدهیم، نشستن شما اینجا خدمت شما. نماز ظهر و عصر و مغرب عشایی که شما میخوانید این چیست؟ فعل است دیگر. این نماز خواندن یک فعلی از من و شماست، دارد صادر میشود. چیست؟ واجب است. غیبت کردن و تهمت زدن یا معامله ربوی چیست؟ اینکه در روایت داریم میفرماید کسی که حالا محتلم شده، کسی که محتلم شده، این مکروه است که در حالت احتلام غذا بخورد، در حالت احتلام آب بخورد. غذا خوردن [مکروه است] نه به ماندنش. غذا خوردنش و خوابیدنش مکروه هستش. این موارد مکروهها.
مکروه. اینها تعریفشان [را] مفصل میگوییم خدمت شما. مکروه یعنی انجام ندهی بهتر است، ولی انجام دادی آن دنیا عقابت [نمیکنند]. آب خوردن در شب و حالا موارد دیگر که در مکروهات هست که اصلاً بحث ما همین است دیگر. ما در «المختصر فی الفقه» بیشتر مباحثی که ما در علم فقه میگوییم و یک فقیه در کتب فقهیاش دنبال چیست؟ آن احکام الزامیه. احکام الزامی شامل چه چیزهایی میشود آقای شورکی؟ وجوب [و] حرمت [است]. مکروهات هم آمدند گفتند، مصوبات هم آمدند گفتند، ولی آن چیزی که در کتب فقهی باید بیان بشود احکام الزامی است: وجوب، مستحب.
زیارت مشاهد مشرفه مستحب است. مراتب دارد: مستحب مؤکد داریم. آب خوردن نداریم ما حاجآقا. خُرد و خوراک بر اساس یک مبنایی معمولاً چون هدف دارد تعریف شما. بابا! بحث نیت و هدف و اینها که نیست. حالا بعداً تعریف میکنیم. مثل همین خوردن، مثل خوابیدن، مثل منزلتان خارج میشوید روز پنجشنبه یا روز جمعه. انجامش علیالسویه است. انجام بدهی، ندهی، فرقی نمیکند. نه ثواب دارد، نه [عذاب]. یعنی چی بزنم توی خیابان؟ موبایل... به بیان حضرت آیتالله بهجت، رحمت الله علیه. علمای ما عملشان از دو حالت خارج نبود: افعال و اعمالی که انجام میدادند واجب بوده یا مستحب. حرام که انجام نمیدادند، مکروه که انجام نمیدادند. واقعاً همین است. اینها علمایی هستند. واقعاً مکروه ازشان سر نمیزند. همین جا حاجآقای هاشمی باز بهتر میشناسند دیگر. پژوهش آقای هاشمی به نظر بنده حقیر از بزرگانند. ما در تاریخ در کتابها خیلی مثلاً میشنویم آقای قاضی اینجوری بوده، هر غذایی را نمیخورده و هر فلان اهل مثلاً، به قول معروف، دوری از شبهه بود و اینا را هی میشنویم دیگر. هیچی دورانشان [که] گذشت: یا واجب یا مستحب. حرام اصلاً. حتی مکروه. اصلاً حتی موبایل ندارند آقا! مگر میشود؟ بالاخره راه میروند دیگر، غذا میخورند دیگر، میخوابند دیگر. اعمال مباحات، کوچکترین نیت الهی بیاید، کوچکترین نیت الهی میشود مستحب. هاشمی اِولیا [آقای اِولی] درس اخلاق [میداد].
غذا داری میخوری [که] قوت بگیرم که بعد نماز باحالتر بشود، عبادت تو را انجام بدهم. عمل خوردن مباح است برای خیلی از انسانها. مباح است. حالا عرض میکنیم. برای بسیاری از بزرگان بهجت چی میشود؟ کجا؟ هر عملی که شما یادم نیست تابستانها گرم است. شاگردان میگویند آقا بریم خارج از قم، کهک مثلاً یا فلان جا بریم اونجا خلاصه یک مقداری تنوعی بشود، این گرما. بزرگوار امامزادهای هم هست، به نیت امامزاده میرود زیارتش را بکند. کل عملش میشود چی؟ مستحب. تفریحش هم در ذهن. در ذیل این. اینجوری. کوچکترین نیت الهی. یک نیت است. یعنی کار سختی نیست. نیت کردن کار سختی است؟ ذهنت نیت میکنی آقا به خاطر این غذا دارم میخورم، خدایا این غذا را میخورم که قوت بدنی پیدا کنم برای اینکه عبادت تو را بکنم. برای انسانهایی عادی این احکام پنجگانه همهاش هست. یکی از مسائلی که الان چند درصد مردم، مردم میخوابند بین طول این خوابند؟ نود و نه درصد خواب باشد. ولی مکروه است، کراهت شدیده هم دارد. کراهت شدید دارد.
چی گفتیم تا اینجا؟ گفتیم آقا جان، عرض کردیم خدمت شما که بحث ما فقه چی علمی است؟ علمی است که متکفل بیان حکم شرعی [است]. حکم شرعی چیست؟ دارم میگویم به ترتیب. حالا آنهایی که مینویسند حتماً قید «العلم بالکتابه» [را رعایت کنند] تا فضایی از علم فقه به دستتان بیاید. «علمی است که متکفل احکام شرعی.» حکم شرعی چیست؟ «حکم شرعی صادر من الله تعالی لتنظیم حیات [الانسان].» آن قانونی است که از ناحیه خداوند متعال صادر شده برای نظمدهی زندگی انسان و جهتدهی زندگی انسان. شرعی چند تاست؟ دو قسم است: تکلیفی، وضعی. حکم شرعی تکلیفی چیست؟ حکم شرعی تکلیفی آن دسته از احکامی است که به افعال مکلفین تعلق میگیرد. فعلهایی که انجام میدهند که از پنج حالت حکم تکلیفی خارج نیست: وجوبه، استحباب، کراهت، حرمت و اباحه. متکفل بیان حکم الله درست است. فقه علمی است که متکفل بیان حکم شرعی. درست است؟
حالا کتب فقهی را داشتم عرض میکردم. کتب فقهی سه دستهاند. دسته اول کتب غیر استدلالی. بالاخره این احکام الله را حکم شرعی گفتیم، این قانون خدا را ما از کجا باید بگیریم؟ کجا [آمده]؟ خداوند متعال قوانین بشری و دنیایی را بیان کرده: یک، کتاب یعنی قرآن کریم؛ دو، سنت. سنت یعنی چی؟ سنت یعنی قول، فعل و تقریر معصوم. معصوم. تقریر معصوم، سه، عقل. با این سه تا آن قوانین، یعنی حکم شرعی را باید ما بکشیم بیرون. درست. مستند روایی دارد. سه، عقل. خوب. حالا برمیگردد به سنت پژمان. برمیگردد به سنت. منابع احکام الله هستند. حالا چی میخواهیم بگوییم؟ بعضی از کتب فقهی که فقها نوشتهاند، فقط و فقط حکم شرعی را بیان کردهاند و مستند آن حکم شرعی را، حالا یا روایت است یا آیه است یا عقل است، را بیان نکردهاند. کتب شرعی [با] کتب فقهی غیر استدلالی [فرق میکند]. الان درسنامه فقهی که شما خواندید یا رسالههایی که احیاناً در منزلتان دارید، فقها آمده باشند دلیل بر حکم، حکم شرعی را گفته باشند؟ نه. مثلاً آمده گفته آقا تیمم باید اینجوری بکنی. درست است. مستند این حکم شرعی فلان روایت است، دلیلش ذکر نشده. درست.
قسم دوم از کتب، کتب –بفرمایید– نیمه استدلالی هستند. یعنی گاهاً به سند و دلیل آن حکم شرعی اشاره شده. «اللمعة الدمشقیه» شنبه، یکشنبه، دوشنبه به صورت مجازی ساعت شش [عصر]. کلاس به صورت مجازی. کتب نیمه استدلالی. اینجوری نیست که هر حکمی از احکام الله را که شهید اول، شهید ثانی آمده بیان کرده باشد مستند [است]. اما برخی از کتب چنین [است]. برخی [از] کتب تمام استدلالیاند. مثل «مکاسب» شیخ انصاری. تمام استدلالی. یعنی یک حکم شرعی، استدلالهای پشتش هم آمده بیان شده و بعد گفته آقا نتیجه این [است که] این امر واجب است، این مکروه است، این معامله حرام است، الی آخر.
دلیل نص روایت همیشه نیست. نص ما کم داریم. کتاب بله. خود روایت باید مجموع روایات را ببینند، در کنار هم قرار بدهند، بیرون بکشند، حکم شرعی را بیان بکنند. چه معارض دارد، در مقام تعارض آنجا روایتها را بیان میکنند، تعارضش را حل میکنند، بعد حکم شرعی را بیان میکنند. وجوب نماز: «اقیموا الصلاة.» اصل وجوب نماز، اصل جزء ضروریات هستش و با همین آیات. بله، میآید ذکر میکند آقا نماز واجب است به این دلیل. تا اینجا چون بحث ما تمام شد، وقت گذشت. وارد کتاب هنوز نشدیم ما.
جلسه آینده چی باید بگوییم؟ جلسه آینده میخواهیم شاکله کلی علم فقه را بگوییم. یادتان باشد علم فقه ۵۲ باب دارد. باب اولش باب طهارت است، باب آخرش عرضم به حضور شما که حدود و قصاص و دیات هستش. ۵۲ باب ما داریم. حالا ما باید چهکار کنیم؟ این چارچوب علم فقه را عرض بکنم. حالا وقت نیست. فقط این را عرض میکنم: این کتاب «المختصر فی الفقه» یک دور کامل فقه یعنی ۵۲ باب توش آمده، منتها به صورت مختصر. «المختصر فی الفقه» دیگر خیلی مسائل فقهی به صورت مختصر ذکر شده. باب طهارت است تا آخرش حدود، قصاص. این کتاب کدام یک از کتب است؟ کتب غیر استدلالی، نیمه استدلالی، [یا] تمام استدلالی؟
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه دوم
المختصر فی الفقه
جلسه سوم
المختصر فی الفقه
جلسه چهارم
المختصر فی الفقه
جلسه پنجم
المختصر فی الفقه
جلسه ششم
المختصر فی الفقه
در حال بارگذاری نظرات...